در بیانیه هیئت داوران جشنواره تئاتر استانی اردبیل عنوان شد:
حضور پیران روزگار در کنار جوانان دهر
هیئت داوران جشنواره تئاتر استانی اردبیل با انتشار بیانیه ای از حضور پیشکسوتان تئاتر در کنار جوانان به بزرگی یاد کرد.
به گزارش تئاتر اردبیل، در بیانیه عبدالحسین لاله، خیرالله تقیانی پور و روح الله حبیب زاده، اعضای هیئت داوران بیست و ششمین جشنواره تئاتر استان اردبیل آمده است:
«در گوشه هر نوایی... هزاران لحن داوودی
در پرتو هر نوری... هزاران فرشته دامن کشان
در موج هر شبنمی... هزاران تلاطم دریا
در پر عریان هر پروانهای... هزاران شاه بال ملکوت
و در مضراب هر سازی... هزاران صور ناقور گل
این جشنواره قوتهای زیادی داشت، حضور پیران روزگار در کنار جوانان دهر، شور و اشتیاق شرکت کنندگان و تماشاگران فهیم، اتحاد بین اندیشه ورزان سنت گرایانه و مدرنیته.
ما به یمن این اتحاد و اتفاق، شور و شعور هنرمندان عزیز، مسئولین دلسوز، دبیر محترم جشنواره جناب آقای غریب منوچهری و تماشاگران فهیم استان اردبیل، به خصوص عمق نگاه مدیرکل محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی جناب دکتر اسحاقی نسبت به مقوله هنرهای نمایشی، موضوعی را بیان میکنیم که ضرورت طرح آن بیشتر احساس میشود.
و آن ورود به جان مایه دیالوگ، یا همان گفتگو و پتواژ است که به عنوان اساسیترین شاکله هنرهای نمایشی محسوب میشود. ناگفته پیداست که انسان موجود برتر ماسوی است و اثر فهم وجودی او تفکر است و آغاز تفکر با سوال است. میدانیم که در هر نمایش یک سوال اساسی وجود دارد. هنرمندی که عطش پرسش ندارد از فیض پاسخ نیز محروم خواهد بود! اما پرسش حقیقی نزد محققان است و نفس سوال پیش مقلدان.
سوی گفتگوی این بیانیه محققانی هستند که با رسالت قلم آشنایی دارند. باید یادآوری کرد که در تاریخ تمدن ایران زمین، از قرن نهم تا به امروز، حضور و نبوغ شخصیتها و دانشمندانی چون ابن سینا، زکریای رازی، ابن رشد و... و دیگر بزرگان، عرفا و شعرایی چون مولوی، سنایی، سعدی، حافظ، فردوسی، نظامی، ابوسعید، ابوالحس خرقانی، خیام، شهریار و بزرگان دیگر به ما یاد دادهاند که عناصر اصلی تمدنهای بزرگ را، مذهب، تاریخ، زبان، سنتها، نهادها و تجربه مشترک تشکیل دادهاند.
میدانیم که سلسله جنبان هنرهای نمایشی نیز جوهره قلم است که صفر تکوینی را با دیالوگ و گفتگو رقم میزند.
به عنوان مثال مولوی شرایط گفتگوی هوشمندانه را این چنین بیان میدارد که اگر کسی زبان دان و آگاه باشد، یعنی با منطق گفتگو و مفاهمه آشنا باشد، جنگ را به صلح، فراق را به اتفاق، دشمنی را به اتحاد و به تعبیر دیگر تنازع را به گفتگو تبدیل میکند.
شاید ما در این گفتگو، از نظر کاربست واژگان، مشترک باشیم اما از نظر فهم و تفسیری که از معنای آن داریم، مغایر و شاید رو در روی هم!
اینجا است که فرهنگ گفتگو بدون فرهنگ مفاهمه، معنایی پیدا نمیکند.
پس روح واژگان در گفتگو، باید پل ارتباط بین ذهن مخاطب و گوینده باشد.
اما لازمه گفتگو، آزادی، امنیت، استقلال و اعتماد به نفس است! اگر آزادی انتخاب و جرائت ابراز وجود و صراحت اظهار نظر وجود نداشته باشد، گفتگو نقابی برای تحریف و فریبندگی خواهد بود.
حال چرا ما از نبوغ آن گنجینههای دینی، ادبی، فلسفی، عرفانی، اخلاقی و اجتماعی خود غافل شدهایم و چرا از فرهنگ خود بیگانه و شیفته مشهورات زمانه شدهایم، پرسشی است که بیانیه حاضر از محققان هنرهای نمایشی دارد؟ آیا درهای پیدا و پنهان این گنجینهها نمیتوانند سوال اساسی یک نمایشنامه باشد؟
سخن آخر، تا شاکله فهم در چشم هنرمندان اهل قلم ننشیند، یوسفی زاده نخواهد شد!»