در حال بارگذاری ...
به بهانه چهاردهمین سالروز هجرت ناباورانه استاد داودجلایی

یادی از باغبان تئاتر اردبیل

هشتم خردادماه ۱۳۸۲یکی از تلخ ترین روزهای تئاتری های استان اردبیل بود. صبح این روز خردادی، خبری ناگوار در شهر اردبیل پیچید که باورکردنش نه تنها برای هنرمندان و اصحاب فرهنگ و هنر استان، بلکه برای همه اهالی قدرشناس این دیار هنرمندپرور و حتی تئاتری های استان های دیگر، سخت و دشوار بود. عروج و هجرت ناباورانه زنده یاد داود جلایی (باغبان تئاتر اردبیل ) در این روز، حادثه تلخی بود که همه را داغدار کرده بود. وداع باشکوه مردم و هنرمندان اردبیلی حتی هنرمندان و اصحاب فرهنگ و هنرشهرستان های تابعه استان و استان های شمالغرب کشور با این هنرمند محبوب و مردمی در هشتمین روز از خرداد ماه سال ۸۲ هم تاریخی و در نوع خود کم نظیر بود.

به گزارش تئاتر اردبیل، هشتم خردادماه 1382یکی از تلخ ترین روزهای تئاتری های استان اردبیل بود. صبح این روز خردادی، خبری ناگوار در شهر اردبیل پیچید که باورکردنش نه تنها برای هنرمندان و اصحاب فرهنگ و هنر استان، بلکه برای همه اهالی قدرشناس این دیار هنرمندپرور و حتی تئاتری های استان های دیگر، سخت و دشوار بود. عروج و هجرت ناباورانه زنده یاد داود جلایی (باغبان تئاتر اردبیل ) در این روز، حادثه تلخی بود که همه را داغدار کرده بود. وداع باشکوه مردم و هنرمندان اردبیلی حتی هنرمندان و اصحاب فرهنگ و هنرشهرستان های تابعه استان و استان های شمالغرب کشور با این هنرمند محبوب و مردمی در هشتمین روز از خرداد ماه سال 82  هم تاریخی و در نوع خود کم نظیر بود. در این روز شهر اردبیل غرق در سوگ و ماتم بود و ناباورانه در هجران فرزند شایسته اش، اشک ماتم می ریخت. «آقای بهداشتی »، « باغبان مهربان تئاتر اردبیل »،«مهندس تئاتر اردبیل » و... عناوینی بودند که مردم و هنرمندان شهر اردبیل برای زنده یاد داودجلایی انتخاب کرده بودند. داودجلایی،مهربانتر از نسیم بود و دوست داشتنی چون بهار. او سقف آسمان قلب تئاتری های اردبیل را با رنگینی از عشق آذین بسته بود و همه هنرمندان تئاتر اردبیل را بر سفره سخاوت خورشید وجودش فراخوانده بود. عارضه سکته قلبی در بامداد روز پنج شنبه  هشتم  خرداد ماه سال 1382، مهندس و باغبان تئاتر اردبیل را برای همیشه از تئاتری های اردبیل گرفت و لبخند جاودان او را به جز از روی عکس هایش زدود .

   داودجلایی، چهره ای محبوب و دوست داشتنی برای همه اهالی استان اردبیل بود . این هنرمند مردمی را به جهت خدمات شایانی که برای تئاتر اردبیل و تربیت و پرورش هنرمندان هنرهای نمایشی این شهرستان انجام داده است را  باید« باغبان تئاتر اردبیل» نامید و ازتلاش های صادقانه این هنرمند ارزنده کشور  به بزرگی و عظمت یاد کرد . بدون تردید، تئاتر اردبیل در سال های بعد از پیروزی­انقلاب شکوهمند اسلامی، مدیون همت، اراده و تلاش های مضاعف زنده یاد داودجلایی است . وی از سال 1358تا هنگام رجعتش از این دنیای خاکی در خرداد ماه 1382، ضمن همکاری با  سپاه پاسداران اردبیل، اداره فرهنگ و ارشاداسلامی ، صداوسیما و ... با حضور در جشنواره های مختلف و اجرای نمایش های متعدد در اردبیل،  سهم عمده ای را درشکوفایی  تئاتر بعد از انقلاب اسلامی اردبیل برعهده داشته است.

داودجلایی در سالهای آغازین انقلاب اسلامی از سوی مردم به جهت حضور تاثیرگذارش در تلویزیون اردبیل و اجرای نمایش هایی با مضامین اجتماعی و بهداشتی به «آقای بهداشی» لقب یافته بود. وی در آن سال ها که دبیر ادبیات فارسی در دبیرستان شریعتی اردبیل بود، ضمن تشکیل گروه تئاتر آرتاویل درسال 1359به کمک دوستان و شاگردانش، با همین گروه در جشنواره های متعددی چون دوره های مختلف جشنواره تئاتر فجر، جشنواره تئاتر استانهای آذربایجان شرقی و اردبیل، جشنواره تئاترکارگران کشور ، یادواره 17 شهریور و .... شرکت کرده و نام و تئاتر اردبیل را در شهرهای مختلف کشور به بهانه این رویدادهای مهم فرهنگی و هنری زنده کرده است.

زنده یاد داوود جلایی در اسفند ماه 1333در شهر اردبیل دیده به جهان گشوده و  تحصیلات ابتدایی تا متوسطه را در اردبیل به اتمام رسانده و سپس وارد دانشگاه همدان شده و با اخذ مدرک کارشناسی در رشته   مهندسی کشاورزی به زادگاه خود بازگشته است. وی از همان دوران کودکی به هنر عشق می ورزید و همین عشق باعث آشنایی وی با هنر تئاتر در مدرسه شد . بعد از فعالیت های ابتدایی که در دوران کودکی و از زیرزمین منزل شان آغاز شده بود، با شادروان حسن نجفلو ( پدر تئاتر اردبیل ) آشنا شد و از سوی ایشان برای بازی در یک نمایش ، انتخاب و به عضویت گروه تئاتر بابک در آمد. با جدی شدن فعالیت های تئاتری در اردبیل،  حضور چشمگیر وی در نمایش های ارزشمندی چون « چوب بدست های ورزیل» ، «آنجا که ماهی ها سنگ می شوند » ، «حماسه بابک خرمدین» و ... و اتمام دوره بازیگری وی در سازمان نمایش ایران درسال 48، او را به عنصری قدرتمند در عرصه   تئاتر اردبیل تبدیل کرد . دلباختگان وطن، گماهکارکیست، چهره گلگون بابک خرمدین، چوب بدستهای ورزیل،اسب سفید، آنجا که ماهی ها سنگ می شوند، چشم در برابرچشم، تسخیرشدگان،دردسرتلفن، هملت، استخدام هنرپیشه، جنگ خانگی، ضرورت معرفی، کابوس شاه، سلحشوران علوی، ایران را مدرسه کنیم، گفتگوی شبانه، کنده نهضت درس وریر،  صدام بازی، راه، مرگ دیگری، سرود سرخ برادری، بزرگ ترین درس آموزشیار، در پشت جبهه چه می گذرد، قایق خون، ورکاک، داماد، قائد، بهشت من اینجا، جوجی خان، جلسه سری، خیز، مکتوم، ساوالان، بازی جنون، تکم، مرگ تابوت، چپو، تردستی های اسکاپن، وسواس، آینه داران، کبودان و اسفندیار،  ضیافت،  استنکاف،  بازشوق یوسفم، بازشوق یوسفم، بردباران در باران ، سوگنامه مردوخ، کوره در کوزه ، مشهدی عباد و شنل عناوین نمایش ها یی است که زنده یاد داودجلایی از آغاز فعالیت تئاتری اشش تا وداع این دنیای خاکی یا در آن ها به ایفای نقش پرداخته و یا اینکه این آثار ارزشمند نمایشی را نوشته و کارگردانی کرده است .

     وی در کنار اجرای نمایش های صحنه ای و تلویزیونی، در برگزاری جشنواره ها و رویدادهای نمایشی در اردبیل و استان های دیگر به عنوان بازخوان، بازبین، داور، عضو شورای سیاستگذاری، مدیریت امورفرهنگی و هنری حضوری فعال و تاثیرگذار داشته و در شکل گیری و تاسیس و مدیریت انجمن نمایش اردبیل نقشی ماندگار داشته است. وی علاوه بر عضویت در شورای عالی تئاتر استان، شورای عالی هنر، ریاست دو دوره انجمن نمایش اردبیل، کارشناسی رسمی دادگستری، شورای نظارت و صدور پروانه نمایش استان؛ مدیریت کل بانک کشاورزی استان و ریاست شورای شهر اردبیل را با محبوبیت تام در کنار هم داشته­است.  

این هنرمند نام آشنای تئاتر کشور،درسال 1380، با تاسیس گروه تئاتر تماشا با عضویت تنی چند از قدیمی های تئاتر اردبیل کار تئاتر را با وجود مشغله  فراوان ادامه داده و کارگردانی نمایش «مشهدی عباد» و بازی در نقش خیاط در نمایش «شنل» اثرنیکلای گوگول  را برعهده گرفت.

زنده یاد داود جلایی یکی از پیشکسوتان تئاتر  اردبیل است که سهم  عمده ای را در بقاء و احیای این هنر در اردبیل بر دوش داشته است.  به جهت علاقه و استعداد فراوانش در زمینه هنرهای نمایشی زبانزد خاص و عام است و همه او را به نیکی  یاد می کنند . تواضع و فروتنی او چه در کارهای هنری و چه در زندگی اجتماعی اش ستودنی  و قابل تحسین بود . وی  همواره بر این باور بود که «باید تئاتر را صادقانه و صمیمانه به مردم ارایه داد نه با هزاران حیله و مکر و تزویر و ترفند.» وی اعتقاد راسخ داشت که در کنار علاقه باید استعداد داشت. روحش شاد و یادش همواره در تاریخ فرهنگ و هنر این دیارگرامی باد.  سعیدنوریان




نظرات کاربران