نقدی بر نمایش«بوغاج»:
لذت تماشای تئاتر

نمایش«بوغاج»/ عکاس: محمد رضا باوفا

نمایش«بوغاج»/ عکاس: محمد رضا باوفا

نمایش«بوغاج»/ عکاس: محمد رضا باوفا

نمایش«بوغاج»/ عکاس: محمد رضا باوفا
«بوغاج» پر از زیبایی است. جلوههای بصری کار بسیار دیدنی هستند که با کارگردانی خوب، بازیگری، طراحی صحنه و لباس، گریم و موسیقی بر گرفته از اواهای شمنی، دست به دست هم داده و اثری دیدنی خلق کردهاند.
ایران تئاتر، اردبیل، علی حسن زاده: «بوغاج» قصهای برگرفته از یکی از بوی (داستان) های کتاب دده قورقود می باشد که توسط نویسنده ای متفکر مضمونی انسانی و جهانی یافته است. نویسنده دغدغهمندی که هم ادبیات مدرن و هم فولکلور آذربایجان را به خوبی می شناسد.
«بوغاج» پر از زیبایی است. جلوههای بصری کار بسیار دیدنی هستند که با کارگردانی خوب، بازیگری، طراحی صحنه و لباس، گریم و موسیقی بر گرفته از اواهای شمنی، دست به دست هم داده و اثری دیدنی خلق کردهاند. در شهری که اغلب عادت به ندیدن لباس طراحی شده و صحنه و گریم از سر وا شده بوده ایم اینک تئاتری می بینیم که روی همه اینها اندیشده و به مدد ذوق هنرمندانی چند، جلوههایی از ابعاد مختلف هنر چند وجهی تئاتر را به تماشا گذاشته اند. اما با همه زیباییهای موجود کار دیدنیتر و ماندگارتر می شد اگر گروه اجرایی و نویسنده وقتی برای بازنویسی اثر اختصاص می دادند و با قدری بازنگری هم درام را مستحکمتر می کردند و هم کار را چنان می ساختند که فضا برای بازی بهتر و بیشتر بازیگران فراهم شود. بازیگرانی که هر کدام توانایی بیشتری از انچه ارائه می کنند دارند. صحنه اول نمایش که در آن شاهی به جلادش توصیه می کند که خون ریختن ضامن بقای شاهی است اضافی و شعاری است. چنین صحنه هایی را زیاد می توان یافت و حذف کرد خصوصا پس از صحنه توطئه قتل بوغاج که قصه را تمام شده می نماید و ریتم کار را از پویایی باز می دارد. صحنه هایی هم لازم است که به متن علاوه شوند مثلا : ائلدار را می بینیم که به محض رسیدن به شاهی توسط پسرش بوغاج، بر او مشکوک شده و رشک می برد. چرا؟ از چرایی چیزی نمی بینیم و بسیار سریع می رویم سر عواقب رشک پدر، البته بعدها از دلایل رشک چیزهایی می شنویم اما شنیدنها که هرگز مانند دیدن نبوده اند چندان اقناع کننده نیستند ... به شدت نیازمندیم که دلایلی از سوظن پدر را ببینیم و الا هیچ قول و روایتی را باور نمی کنیم. تیر خوردن و زنده ماندن و باور مرگ بوغاج توسط پدر را هم نمی شود باور کرد. همه اینها با یک باز نویسی حل می شوند که کاش نوعخواه عزیز این فرصت را داشته باشند. پایان هپی اند و شعاری هم چندان جالب نیست شاید مرگ بوغاج و پایان تلخ قصه تاثیر گذاری بیشتر و بهتری داشته باشد.
چنانکه اشاره شد بازیها علیرغم خوب بودن انتظار برای خیلی خوب بودن را برآورده نمی کند. مثلا بازی فرهاد توفان در دو نقش با فاصله گذاری قابل توجهی همراه است اما چرایی حس و حال ژیگول یا سوسول گونه او در نقش وزیر سئوالی بی پاسخ است و سئوال بی پاسخ در درام ممکن است ذهن مخاطب را مشغول یا مغشوش سازد. داور فرمانی برای همشهریان ما همچنان یک اسطوره است. اما با روزهای اوجش فاصله دارد و امیدواریم این فاصله را تا اجرای جشنواره فجر از میان بردارد. کاری که برای او چندان سخت نیست. با همه این مباحث، «بوغاج» دیدنی است برای یکبار، دوبار و چندین بار.